تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
  • سردر
  • جستجو
  • فهرست اعضا
  • سالنامه
  • راهنما
درود مهمان گرامی! ورود ثبت‌نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌:
گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum › پردیس فناوری کیش › زبان های خارجی › زبان انگلیسی v
« قبلی 1 … 5 6 7 8 9 … 22 بعدی »

(Bears and a Pig(short story

امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت موضوعی
(Bears and a Pig(short story
Monabahrami آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 22
موضوع‌ها: 22
تاریخ عضویت: Sep 2020
اعتبار: 0
#1
12-09-2020, 11:27 PM
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت ومدیریت_دپارتمان زبانهای خارجی:http://kishindustry.com

The three bears left their cave. They lived in a beautiful cave. The cave was big. The cave was warm in winter. The cave was cool in summer. It was a quiet cave. It was a dark cave. They loved their cave. Today was Sunday. They liked to pick berries on Sunday. So they left their cave. They walked through the woods. They found a field of berries. Mama bear had a basket. They filled the basket with blackberries and blueberries. Then they walked back to their cave. When they got inside the cave, they heard a noise. "Who is that?" papa bear asked. "It's only me," said a pig. "What are you doing here?" asked papa bear. "I'm hiding from the farmer," said the pig. "I think he wants to eat me." Papa bear told the pig he could stay in the cave as long as he wanted. The bears shared their berries with the pig. Then the pig and baby bear took a nap together.

خرس ها و خوک

این سه خرس غار خود را ترک کردند.  آنها در غاری زیبا زندگی می کردند.  غار بزرگ بود.  غار در زمستان گرم بود.  این غار در تابستان خنک بود.  این یک غار آرام بود.  این یک غار تاریک بود.  آنها غار خود را دوست داشتند.  امروز یکشنبه بود.  آنها دوست داشتند توت ها را یکشنبه بچینند.  بنابراین آنها غار خود را ترک کردند.  آنها از میان جنگل ها قدم زدند.  آنها یک مزرعه توت پیدا کردند.  خرس مامان یک سبد داشت.  آنها سبد را با شاه توت و بلوبری پر کردند.  سپس آنها به غار خود بازگشتند.  وقتی وارد غار شدند ، صدایی شنیدند. خرس پاپا پرسید "اون کیه؟"   خوک گفت: "فقط من هستم." خرس پاپا پرسید:  "اینجا چه میکنی؟"   خوک گفت: از کشاورز پنهان می شوم.  "فکر می کنم او می خواهد مرا بخورد."  خرس پاپا به خوک گفت که می تواند تا آنجا که می خواهد در غار بماند.  خرس ها توت های خود را با خوک تقسیم کردند.  سپس خوک و بچه خرس با هم چرت زدند.
ارسال‌ها
پاسخ
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  Short story : the art of learning Ahmadrezataghipour 0 1,001 06-10-2020, 04:37 AM
آخرین ارسال: Ahmadrezataghipour
  Short story نرگس احمدی کیا 0 942 01-10-2020, 07:42 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 958 01-10-2020, 07:41 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  The short Story for kids Marjanbesarati 0 897 01-10-2020, 05:59 PM
آخرین ارسال: Marjanbesarati
  Short story نرگس احمدی کیا 0 1,003 30-09-2020, 08:52 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 741 21-09-2020, 06:32 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 678 21-09-2020, 06:30 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 929 21-09-2020, 03:27 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 555 21-09-2020, 03:25 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا
  Short story نرگس احمدی کیا 0 557 21-09-2020, 03:15 PM
آخرین ارسال: نرگس احمدی کیا

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • تیم انجمن
  • صفحه‌ی تماس
  • تالار کیش تک / kishtech forum
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • نشانه‌گذاری تمامی انجمن‌ها به عنوان خوانده شده
  • پیوند سایتی RSS
زمان کنونی: 15-05-2025، 04:22 AM Persian Translation by MyBBIran.com - Ver: 6.5
Powered by MyBB, © 2002-2025 MyBB Group.